خلاصه کتاب تس دوربرویل
بخشی از کتاب تس دوربرویل:
«در یکی از آن روزهای اوایل ماه مه، که هنوز خورشید در حد اعتدال بود و ابرهای سفید بهاری آسمان را پوشانده بودند، مادر تس و خواهران کوچکترش در حیاط خانه مشغول شستن لباس بودند. این کار هفتگی که معمولاً در روزهای دوشنبه انجام میشد، به خاطر باران شدید روز قبل به تعویق افتاده بود. حتی اکنون هم علفهای بلند حیاط هنوز از باران خیس بودند و لباسهای شسته شده که روی طناب آویزان شده بودند، در نسیم ملایم تکان میخوردند و قطرات آب از آنها میچکید و در زیر نور خورشید میدرخشید.
تس که از همه خواهر و برادرهایش بزرگتر بود، کمی دورتر ایستاده و به این منظره نگاه میکرد. او دختری بود با موهای سیاه و چشمانی درشت که بیشتر از سنش مینمود. لباس ساده و کهنهاش نمیتوانست زیبایی طبیعیاش را پنهان کند، زیباییای که به نظر میرسید از نسلهای قبل خانواده اشرافی دوربرویل به ارث برده است. لبهایش به رنگ توتفرنگی رسیده بود و در گونههایش دو چاله کوچک دیده میشد که وقتی لبخند میزد عمیقتر میشدند. او در آن لحظه نمیدانست که این زیبایی ساده و بیپیرایه روستاییاش سرنوشتی تلخ را برایش رقم خواهد زد.»
تعداد مشاهده: 8 مشاهده
فرمت فایل دانلودی:.zip
فرمت فایل اصلی: PDF
تعداد صفحات: 16
حجم فایل:0 کیلوبایت